آموزش گرامر آلمانی به زبان ساده

گرامر زبان آلمانی مجموعه‌ای از قواعد و قوانینی است که نحوه ساخت جملات و کلمات در این زبان را تعیین می‌کند. به عبارت دیگر، گرامر زبان آلمانی مشخص می‌کند که چگونه افعال، اسم‌ها، صفات، و دیگر اجزای جمله با یکدیگر ترکیب می‌شوند تا معنا و مفهوم درست انتقال یابد. در این مطلب، مهم‌ترین بخش‌های گرامر آلمانی به طور ساده توضیح داده می‌شود تا به راحتی بتوانید جملات صحیح بسازید و این زبان را یاد بگیرید.

پیشنهاد کاربران:

اهمیت گرامر در زبان آلمانی

گرامر در زبان آلمانی اهمیت بسیار زیادی دارد، زیرا ساختار جملات و نحوه انتقال مفاهیم، بستگی به آن دارد. این اهمیت از چند جنبه قابل بررسی است:

  1. کمک به افزایش دقت در انتقال
  2. جملات مختلف ممکن است با تغییر ساختار و گرامر، معنی‌های متفاوتی پیدا کنند.
  3.  نقش مهمی در تطابق اسم‌ها، صفات و افعال با جنسیت و تعداد آن‌ها
  4.  کمک به صرف و همخوانی افعال با فاعل و زمان جملات
  5. جملات در هر حالتی، دارای قوانین خاصی برای ترتیب کلمات هستند که باید به دقت رعایت شوند تا جمله مفهوم درست و دقیقی ارائه شود
  6. کمک به پیروی جملات منفی از گرامر
  7.  عدم استفاده صحیح از کلمات منفی مانند nicht و kein می‌تواند باعث اشتباهات معنایی شود.
  8. شرکت در مکالمات روزمره و نوشتارهای رسمی آلمانی، به طور صحیح و روان
  9. رعایت اصول گرامری در آلمانی از اشتباهات ارتباطی جلوگیری کرده و در نهایت به تسلط و اعتماد به نفس شما در استفاده از زبان کمک می‌کند.

جملات در زبان آلمانی

در زبان آلمانی، همانند دیگر زبان‌ها، جملات مختلفی وجود دارند که بسته به نوع کاربرد و ساختارشان می‌توانند به دسته‌های مختلف تقسیم شوند.

جملات اصلی (Hauptsatz)

جملات اصلی (Hauptsatz) جملاتی هستند که به طور مستقل و بدون نیاز به جملات دیگر معنا می‌دهند. این جملات معمولاً دارای یک فعل صرف‌ شده و یک فاعل هستند و می‌توانند اطلاعات کامل را منتقل کنند. در جملات اصلی، فعل معمولاً در جایگاه دوم جمله قرار می‌گیرد، مگر اینکه سوالی یا جملات منفی باشند. همچنین این جملات می‌توانند با مفعول‌ها یا قیدهای زمان و مکان همراه باشند. یا به راحتی در انها از جملات تعجبی، با صفت یا با مفعول غیرمستقیم (Dativ) نیز استفاده کرد.

مثال‌:

Ich gehe ins Kino. (من به سینما می‌روم.)

–  فعل در جایگاه دوم (gehe)

ـ دارای هم فعل (gehe) و هم فاعل (Ich)

جملات فرعی (Nebensatz)

در زبان آلمانی، جملات فرعی یا Nebensatz جملاتی هستند که به طور مستقل معنا ندارند و به یک Hauptsatz (جمله اصلی) وابسته‌اند. در جملات فرعی، فعل به طور معمول در انتهای جمله قرار می‌گیرد و معمولاً با کلمات ربطی مثل dass (که)، weil (چون)، ob (آیا)، wenn (اگر) و غیره به جمله اصلی وصل می‌شوند.

انواع جملات فرعی:

  1. جملات فرعی علت (Kausalsatz): دلیل یا علت انجام یک عمل
  2. جملات فرعی زمان (Zeitnebensatz): زمان انجام یک عمل
  3. جملات فرعی شرط (Bedingungssatz): شرط انجام یک عمل
  4. جملات فرعی هدف (Zwecksatz): هدف انجام یک عمل
  5. جملات فرعی با سوال (Fragesatz)
  6. جملات فرعی مقایسه‌ای (Vergleichsatz): برای بیان شباهت یا تفاوت

ساختار جمله در زبان آلمانی

در زبان آلمانی، ساختار جملات به طور کلی شامل موارد زیر است:

۱- جمله ساده (Einfache Satzstruktur)

– ترتیب اجزا: فاعل + فعل + مفعول + باقی اجزا

– مثال: Ich esse einen Apfel. (من یک سیب می‌خورم.)

۲- جمله سوالی (Fragesatz)

– ترتیب اجزا: فعل + فاعل + مفعول یا کلمه سوالی + فعل + فاعل + مفعول

– مثال: Hast du einen Apfel? (آیا تو یک سیب داری؟)

۳- جمله منفی (Verneinungssatz)

– ترتیب جمله: فاعل + فعل + مفعول + nicht/kein + باقی اجزا

– مثال: Ich esse nicht. (من نمی‌خورم.)

۴- جمله فرعی (Nebensatz)

– ترتیب جمله: کلمه ربط + اجزای جمله + فعل در انتها

– مثال: Ich bleibe zu Hause, weil es regnet. (من در خانه می‌مانم چون باران می‌بارد.)

۵- جمله امری (Imperativsatz)

– ترتیب جمله: فعل + مفعول + باقی اجزا

– مثال: Komm hier (اینجا بیا)

این‌ها اصول کلی ساختار جملات در زبان آلمانی هستند.

حالت‌های دستوری (cases)

در زبان آلمانی، حالت‌های دستوری (Cases) چهار نوع دارند که برای تعیین نقش هر کلمه در جمله استفاده می‌شوند. این حالت‌ها عبارتند از:

  • حالت نهاد (Nominativ): برای فاعل جمله

مثال‌: Der Hund läuft. (سگ می‌دود.)

  • حالت مفعول مستقیم (Akkusativ): برای کسی که عمل فعل بر او وارد شده

مثال: Ich sehe den Hund. (من سگ را می‌بینم.)

  • حالت مفعول غیرمستقیم (Dativ): برای کسی که به او چیزی داده یا انجام می‌شود.

مثال‌: Ich gebe dem Hund das Futter. (من غذا را به سگ می‌دهم.)

  • حالت مالکیت (Genitiv): برای نشان دادن مالکیت یا وابستگی به کار می‌رود.

مثال‌: Das Spielzeug des Hundes ist neu. (اسباب‌بازی سگ جدید است.)

این حالت‌ها در زبان آلمانی به‌ویژه برای تغییر شکل صفات و ضمایر اهمیت زیادی دارند.

مفعول در زبان آلمانی

در زبان آلمانی، استفاده صحیح از مفعول‌ها برای درک دقیق معنی جملات بسیار مهم است. مفعول‌ها (Objekte) به دو دسته اصلی تقسیم می‌شوند: مفعول مستقیم (Akkusativ) و مفعول غیرمستقیم (Dativ). که هرکدام از انها به صورت خاصی با افعال ترکیب شده و برای تعیین اینکه چه کلمه‌ای در کجا قرار می‌گیرد، باید به فعل و ساختار جمله توجه کرد.

بعضی از افعال فقط با مفعول مستقیم (Akkusativ) یا مفعول غیرمستقیم (Dativ) استفاده می‌شوند. همچنین، برخی افعال می‌توانند هر دو نوع مفعول را در جمله داشته باشند.

مفعول مستقیم

مفعول مستقیم به کسی یا چیزی اشاره دارد که عمل فعل مستقیماً بر روی آن اعمال می‌شود. در زبان آلمانی، وقتی از مفعول مستقیم صحبت می‌کنیم، معمولاً این سوال‌ها را می‌پرسیم: چه چیزی؟ یا چه کسی؟

مثال:

– Ich sehe den Hund. (من سگ را می‌بینم.)

  • den Hund (مفعول مستقیم)

مفعول غیر مستقیم

مفعول غیرمستقیم معمولاً برای نشان دادن شخصی است که به او چیزی داده می‌شود یا عملی به نفع او انجام می‌شود. برای پیدا کردن مفعول غیرمستقیم، سوال‌هایی مانند “به چه کسی؟ یا برای چه کسی؟ پرسیده می‌شود.

مثال:

Er hilft seiner Schwester.(او به خواهرش کمک می‌کند.)

  • seiner Schwester (مفعول غیرمستقیم)

افعال در زبان آلمانی

دسته‌بندی افعال بر اساس ساختار

در زبان آلمانی، افعال جزء اساسی و ضروری جملات هستند و بسته به نوع فعل، می‌توانند قواعد مختلفی داشته باشند. برای تسلط بر زبان آلمانی، مهم است که با انواع افعال و قواعد صرف آن‌ها آشنا شوید

افعال با قاعده

افعال باقاعده (Regular Verbs) در زبان آلمانی افعالی هستند که طبق یک الگوی ثابت و منظم و به‌طور معمول در سه زمان حال، گذشته و ماضی بعید با یک قاعده مشخص صرف می‌شوند.

افعال بی‌قاعده

افعال بی‌قاعده در زبان آلمانی دارای تغییرات غیر منظم در زمان‌های گذشته و ماضی بعید هستند و این تغییرات معمولاً باید حفظ شوند، زیرا نمی‌توان برای آن‌ها یک الگوی خاص ساخت. برای یادگیری این افعال، لازم است آن‌ها را به‌طور جداگانه حفظ کرد. افعال بی‌قاعده در استفاده روزمره زبان آلمانی بسیار رایج هستند و از آنجا که قواعد خاصی ندارند، توجه به هر فعل به‌صورت جداگانه ضروری است.

دسته‌بندی افعال بر اساس معنی

افعال کمکی

افعال کمکی (Hilfsverben) در زبان آلمانی به افعالی گفته می‌شود که برای تشکیل زمان‌ها، ساختارهای گرامری خاص و یا حتی برای ایجاد جملات منفی و سوالی به کار می‌روند. این افعال معمولاً همراه با افعال اصلی استفاده می‌شوند و به‌تنهایی معنای خاصی ندارند.

افعال وجهی

افعال وجهی (Modalverben) در زبان آلمانی افعالی هستند که برای بیان توانایی‌ها، تمایلات، اجبارها، نیازها یا احتمال‌ها در جملات به کار می‌روند. این افعال به افعال اصلی کمک می‌کنند تا معنای دقیق‌تری بدهند.

مثال:

  • können (توانستن): برای بیان توانایی یا امکان.

– Ich **kann** gut schwimmen

(من خوب شنا می‌کنم.)

افعال وجهی همیشه در جمله به صورت فعل کمکی در کنار فعل اصلی قرار می‌گیرند و فعل اصلی به شکل infinitiv (صورت مصدر) در آخر جمله می‌آید.

افعال بی‌اثر

در زبان آلمانی، اصطلاح “افعال بی‌اثر” (unwirksame Verben) به افعالی اطلاق می‌شود که از نظر معنایی به طور مستقیم تأثیرگذار نیستند و در ایجاد تغییر در جمله یا معنا نقشی ندارند. این افعال معمولاً به طور غیرمستقیم به دیگر افعال یا جمله‌ها کمک می‌کنند. در زبان آلمانی، این افعال معمولاً در قالب‌های کمکی (auxiliary verbs) یا افعال همراه (modal verbs) ظاهر می‌شوند، ولی خود به خود تأثیر مستقیمی در معنای جمله ندارند.

مثال‌

Haben (داشتن) » Du hast recht. (تو حق داری)

افعال گذرا

افعال گذرا (transitive verbs) افعالی هستند که نیاز دارند تا یک مفعول مستقیم (object) در جمله داشته باشند تا معنای کامل پیدا کنند. یعنی این افعال به طور طبیعی به چیزی یا کسی اثر می‌گذارند.

مثال: essen (خوردن) » این فعل برای نشان دادن عملی که به چیزی تعلق می‌گیرد، استفاده می‌شود.

– Ich esse einen Apfel.  (من یک سیب می‌خورم.)

افعال ناگذر

افعال ناگذر یا افعال غیر گذرا (intransitive verbs) افعالی هستند که به مفعول مستقیم نیاز ندارند و معمولاً تنها به فاعل (subject) وابسته هستند. در این افعال، عملی که توسط فاعل انجام می‌شود، به هیچ چیز یا کسی اثر نمی‌گذارد. در بسیاری از موارد، این افعال می‌توانند با حرف اضافه (preposition) همراه شوند.

مثال: schlafen (خوابیدن) » این فعل به مفعول نیاز ندارد.

– Ich schlafe.   (من می‌خوابم.)

افعال انعکاسی

افعال انعکاسی (Reflexive Verbs) به افعالی گفته می‌شود که در آن‌ها فاعل و مفعول یکسان هستند. در واقع این افعال یا به عمل انجام شده توسط خود شخص اشاره دارند و یا بیانگر احساسات و حالات درونی هستند.. در زبان آلمانی، افعال انعکاسی معمولاً با ضمیر انعکاسی (reflexive pronoun) همراه هستند. این ضمایر عبارتند از:

– mich (برای “ich” یا “من”)

– dich (برای “du” یا “تو”)

– sich (برای “er/sie/es” یا “او/آن”)

– uns (برای “wir” یا “ما”)

– euch (برای “ihr” یا “شما”)

– sich (برای “sie/Sie” یا “آن‌ها/شما formal”)

مثال‌:

sich anziehen (پوشیدن لباس) »

– Er zieht sich an.    (او لباس می‌پوشد.)

افعال انفصالی

افعال انفصالی (Separable Verbs) افعالی هستند که از دو بخش تشکیل شده‌اند: یک بخش اصلی (معمولاً یک پیشوند) و یک بخش دیگر که معمولاً فعل اصلی است. در جملات، بخش پیشوند از فعل اصلی جدا می‌شود و به ابتدای جمله می‌رود، در حالی که فعل اصلی در جای معمول خود (معمولاً در موقعیت دوم جمله) باقی می‌ماند.

مثال: aufstehen (بیدار شدن/بلند شدن)

– Er steht um 7 Uhr auf. (او ساعت ۷ صبح بیدار می‌شود.)

دیگر ویژگی‌های افعال انفصالی

  • در زمان‌های مختلف، پیشوند ممکن است در جملات سوالی یا جملاتی که تأکید دارند، در انتهای جمله قرار گیرد.
  • همیشه در زمان‌های حال، گذشته ساده و آینده جدا می‌شود، اما در زمان‌های کمکی (مانند زمان حال کامل) پیشوند نمی‌تواند جدا شود و به همراه فعل کمکی می‌آید.
  • برخی افعال در زبان آلمانی هم به صورت انفصالی و هم به صورت غیر انفصالی استفاده می‌شوند. در این صورت، معنی یا کاربرد جمله تغییر می‌کند.

سایر اجزای گرامر

گرامر انواع صفت در زبان آلمانی

در هر زبانی از جمله آلمانی شرایطی ایجاد میشود که برای ایجاد درک بهتر مخاطب از اسم مورد نظرمان، نیازمند ان هستیم که ان  را توصیف کنیم. جایگاه صفات در جمله قبل از اسم و یا در جایگاه مسندی جمله هستند.

صفت توصیفی

صفت‌های توصیفی (attributive adjectives) به صفت‌هایی گفته می‌شود که مستقیماً قبل از اسم می‌آیند و ویژگی یا حالت اسم را توصیف می‌کنند. در این حالت، صفت‌ها باید با اسم تطابق داشته باشند و این تطابق شامل جنسیت (مذکر، مؤنث، خنثی)، تعداد (مفرد یا جمع) و حالت (مفعولی، فاعلی و …) می‌شود.

مثال‌: Der große Hund (سگ بزرگ)

– große (بزرگ) صفت توصیفی است که قبل از اسم Hund (سگ) آمده و در اینجا Hund مذکر مفرد است.

ـ Die großen Hunde (سگ‌های بزرگ)

– großen (بزرگ) برای حالت جمع Hunde (سگ‌ها) آمده است.

صفت مسندی

در زبان آلمانی، صفت‌های مسندی (predicative adjectives) به صفت‌هایی اطلاق می‌شود که معمولاً بعد از یک فعل ربطی قرار می‌گیرند و ویژگی یا حالت فاعل یا مفعول را توصیف می‌کنند. در این حالت، صفت‌ها هیچ‌گونه تغییرات دلالت بر جنسیت یا حالت مفرد یا جمع، برای مذکر، مؤنث یا خنثی نمی‌کنند.. این صفت‌ها در حقیقت به طور مستقل از اسم بوده و تنها به آن اشاره می‌کنند.

مثال‌ها: Der Film war interessant.  (فیلم جالب بود.)

– در این مثال، interessant (جالب) بعد از فعلwar (بود) آمده و ویژگی Film (فیلم) را توضیح می‌دهد.

زمان‌های فعل در زبان آلمانی

در زبان آلمانی، افعال در شش زمان اصلی صرف می‌شوند. این زمان‌ها به شرح زیر هستند:

زمان حال

کاربرد زمان حال ساده (Präsens) برای بیان اعمالی که در حال حاضر اتفاق می‌افتند یا به طور عمومی هستند، می‌باشد و یا برای بیان برنامه‌ها و عادات روزمره استفاده می‌شود.

– مثال: فعل «sein» (بودن) در زمان حال ساده:

– Ich bin (من هستم)

– Du bist (تو هستی)

– Er/Sie/Es ist (او هست)

– Wir sind (ما هستیم)

– Ihr seid (شما هستید)

– Sie sind (آن‌ها هستند)

زمان گذشته ساده

فعل در زمان گذشته ساده (Präteritum) برای بیان اعمالی که در گذشته اتفاق افتاده‌اند، به کار میرود. بیشتر در نوشتار رسمی، داستان‌ها و گزارش‌ها استفاده می‌شود.

– مثال: فعل «sein» (بودن) در زمان گذشته ساده:

– Ich war (من بودم)

– Du warst (تو بودی)

– Er/Sie/Es war (او بود)

– Wir waren (ما بودیم)

– Ihr wart (شما بودید)

– Sie waren (آن‌ها بودند)

زمان گذشته کامل

زمان گذشته کامل (Perfekt) برای بیان اعمالی استفاده می‌شود که در گذشته اتفاق افتاده‌اند اما اثر آن‌ها هنوز در حال حاضر محسوس است. در مکالمات روزمره و محاوره بیشتر از زمان گذشته ساده استفاده می‌شود.

زمان گذشته کامل با استفاده از یکی از افعال کمکی haben یا sein و شکل سوم فعل (Partizip II) ساخته می‌شود.

برای ساخت Partizip II (شکل سوم فعل)، معمولاً به دو روش عمل می‌شود:

۱- افعال منظم (Regular Verbs)

افعال منظم از پیشوند ge- به همراه بخش گذشته فعل استفاده می‌کنند. به عنوان مثال:

– **machen** → **gemacht** (ساختن → ساخته)

۲. فعال نامنظم (Irregular Verbs)

این افعال اغلب تغییرات خاص خود را در قسمت گذشته دارند:

– **essen** → **gegessen (خوردن → خورده)

زمان گذشته التزامی

زمان گذشته التزامی (Konjunktiv II der Vergangenheit) برای بیان شرایط فرضی، غیرواقعی، یا خیالی در گذشته به کار می‌رود.  به عبارت دیگر، از این زمان برای ابراز پشیمانی‌ها، آرزوها یا تصورات در گذشته استفاده می‌شود.

زمان گذشته التزامی به کمک افعال کمکی haben یا sein در زمان Konjunktiv II و Partizip II ساخته می‌شود.

مثال:  wärst gekommen, wenn du Zeit gehabt hättest.   (تو می‌آمدی اگر وقت داشتی.)

زمان آینده ساده

زمان آینده ساده (Futur I) برای بیان اعمالی که در آینده اتفاق خواهند افتاد.

– مثال:

– Ich werde essen (من خواهم خورد)

– Du wirst gehen (تو خواهی رفت)

زمان آینده التزامی

زمان آینده التزامی (Konjunktiv II der Zukunft) برای بیان شرایط فرضی یا غیرواقعی در آینده به کار می‌رود.

زمان آینده التزامی به شکل خاصی ساخته می‌شود که شامل فعل کمکی در حالت Konjunktiv II به همراه Infinitiv فعل اصلی است.

در مقایسه، زمان آینده ساده (Futur I) برای پیش‌بینی‌ها یا رویدادهای واقعیت‌محور در آینده است، اما زمان آینده التزامی برای بیان شرایط فرضی یا غیرواقعی میباشد.

مثال :

-Futur I:** Ich werde nach Berlin reisen.

(من به برلین سفر خواهم کرد.)

– Konjunktiv II der Zukunft:** Ich würde nach Berlin reisen.

(اگر شرایط متفاوت بود، من به برلین سفر می‌کردم.)

ضمایر در زبان آلمانی

ضمایر در زبان آلمانی بخش مهمی از گرامر را تشکیل می‌دهند و برای جایگزینی اسم‌ها و جلوگیری از تکرار استفاده می‌شوند. در اینجا به بررسی مهم‌ترین انواع ضمایر در زبان آلمانی می‌پردازیم:

ضمایر شخصی

ضمایر شخصی (Personalpronomen) برای اشاره به اشخاص یا اشیاء به‌طور مستقیم به کار می‌روند. این ضمایر به شکل‌های مختلف بسته به جنسیت، تعداد و حالت تغییر می‌کنند. در ادامه به تفکیک، این ضمایر را بررسی می‌کنیم:

مثال‌هایی از استفاده ضمایر شخصی:

۱- در حالت Nominativ (فاعل):

– Ich habe ein Buch. (من یک کتاب دارم.)

۲- در حالت Akkusativ (مفعول مستقیم):

– Ich sehe ihn. (من او را می‌بینم.)

۳- در حالت Dativ (مفعول غیرمستقیم):

– Ich gebe ihm das Buch. (من کتاب را به او می‌دهم.)

۴- در حالت Genitiv (ملکی):

– Das ist das Auto meiner Schwester. (این ماشین خواهر من است.)

ضمایر ملکی

در زبان آلمانی، ضمایر ملکی برای نشان دادن مالکیت و تعلق به کار می‌روند. این ضمایر به شکلی مشابه به ضمایر شخصی هستند، اما در اینجا، هر ضمیر مالکیت چیزی را بیان می‌کند. این ضمایر در چهار حالت مختلف (Nominativ، Akkusativ، Dativ، Genitiv) استفاده می‌شوند و بسته به شخص و تعداد (مفرد یا جمع) تغییر می‌کنند.

مثال:

– Das ist das Haus meines Vaters.

(این خانه پدر من است.)

ضمایر انعکاسی

ضمایر انعکاسی در زبان برای نشان دادن یک عمل به خود شخص انجام‌دهنده (فاعل) استفاده می‌شوند.

استفاده از ضمایر انعکاسی در حالت‌های مختلف:

۱- حالت Nominativ (فاعل):

– Ich freue mich. (من خوشحالم.)

۲ـ حالت Akkusativ (مفعول مستقیم):

– Ich sehe mich im Spiegel. (من خودم را در آینه می‌بینم.)

۳ـ حالت Dativ (مفعول غیرمستقیم):

– Sie hilft sich. (او به خودش کمک می‌کند.)

ضمایر موصولی

ضمایر موصولی (Relativpronomen) برای ارتباط بین جملات و معرفی یا توصیف شخص یا چیزی که در جمله اصلی ذکر شده‌، استفاده می‌شوند. این ضمایر به نوعی جانشین اسم‌ها (افراد، اشیاء یا مفاهیم) می‌شوند. در زبان آلمانی، ضمایر موصولی با توجه به جنس، عدد، حالت و نقش دستوری که در جمله دارند، تغییر می‌کنند.

مثال: Der Mann, der dort steht, ist mein Lehrer.

(مردی که آنجا ایستاده است، معلم من است.)

نکته:

  • در حالت فاعلی است، از der, die, das استفاده می‌شود.
  • در حالت مفعول مستقیم است، از den, die, das استفاده می‌شود.
  • در حالت مفعول غیرمستقیم از dem, der, dem استفاده می‌شود.
  • – در حالت ملکیتی از dessen, deren استفاده می‌شود.

ضمایر نامعین

ضمایر نامعین (Indefinitpronomen) برای اشاره به اشخاص یا اشیاء  که به طور دقیق شناخته شده نیستند، به کار می‌روند.

لیست برخی از ضمایر نامعین در آلمانی:

  • Man برای اشاره به “آدم‌ها”
  • Jemand برای اشاره به “کسی” یا “شخصی”
  • Niemand برای اشاره به “هیچ‌کس” یا “هیچ فردی”.
  • etwas برای اشاره به “چیزی” نامشخص.
  • nichts برای اشاره به “هیچ‌چیز” یا “هیچ‌کدام”
  • alle برای اشاره به “همه” (به افراد یا اشیاء به‌طور کلی).
  • Irgendjeman برای اشاره به “هر کسی”
  • Irgendetwas برای اشاره به “هر چیزی”

مثال:

Es gibt nichts zu tun.

(هیچ‌چیزی برای انجام دادن وجود ندارد.)

حروف ربط و جملات مرکب در زبان آلمانی

حروف ربط در زبان آلمانی (Konjunktionen) ضمن این که بخش‌های مختلف جمله را به هم متصل می‌کنند، نقش اساسی در ایجاد پیوستگی و ارتباط بین این بخش‌ها دارند.

انواع حروف ربط

حروف ربط در زبان آلمانی با توجه به نقشی که در ساختار جمله ایفا می‌کنند به چند دسته‌ی کلی تقسیم می‌شوند.

حروف ربط پیرو

حروف ربط پیرو (حروف ربط تبعی یا حروف ربط تابع) در زبان آلمانی، برای ایجاد ارتباطات خاصی در جملات به کار می‌روند و معمولاً به نحوی جملات را به هم مرتبط می‌کنند که ترتیب فعل‌ها یا اجزای جمله تغییر کند.

چند نمونه از حروف ربط پیرو در زبان آلمانی :

weil (چون، زیرا)، Dass (که)، ob (آیا)، Obwohl (با وجود اینکه)، Damit (برای اینکه)، während (در حالی که)، Bevor (قبل از اینکه)، wenn (اگر، وقتی که)

مثال:

Wenn du müde bist, solltest du schlafen

(اگر خسته هستی، باید بخوابی.)

این حروف معمولاً باعث می‌شوند که جمله پیچیده‌تر و توالی زمانی یا علّی‌تری ایجاد شود.

حروف ربط هم‌پایه

حروف ربط هم‌پایه (Koordinierende Konjunktionen) برای اتصال دو یا چند جمله مستقل و برابر استفاده می‌شوند.

در زبان آلمانی، این حروف ربط عبارتند از:

Und (و)، oder (یا)، aber (اما)، denn (چرا که، زیرا)، sondern (بلکه)، deshalb / darum (بنابراین)، jedoch (اما، با این حال).

مثال:

– Er ist sehr nett, jedoch manchmal etwas schüchtern.

(او خیلی مهربان است، اما گاهی کمی خجالتی است.)

نکات مهم

ترتیب فعل‌ها تغییر نمی‌کند و در همان جایی که در جمله اصلی بودند، قرار می‌گیرند.

– این حروف معمولاً جملات مستقل را به هم متصل می‌کنند که هر کدام به تنهایی معنا دارند.

حروف ربط قید

حروف ربط قید (Adverbiale Konjunktionen یا Konditionale Konjunktionen) قیدهایی را به جملات اضافه می‌کنند که به نوعی شرایط، زمان، علت، نتیجه، هدف و غیره را بیان می‌کنند. حروف ربط قید معمولاً ترتیب فعل در جمله را تغییر می‌دهند. برخی از مهم‌ترین حروف ربط قید:

weil (چرا که، زیرا)، obwohl (با این حال، اگرچه)، wenn (وقتی که، اگر)، damit (برای اینکه)، dass (که)، solange (تا زمانی که)، bevor (قبل از اینکه)، nachdem (پس از اینکه)، während (در حالی که)، ob (آیا)،

مثال:

– Er geht spazieren, obwohl es regnet.

(او به پیاده‌روی می‌رود، با اینکه باران می‌بارد.)

جملات مرکب

جملات مرکب در زبان آلمانی به جملاتی گفته می‌شود که از ترکیب دو یا چند جمله ساخته می‌شوند. این جملات معمولاً با استفاده از حروف ربط (Konjunktionen) به هم متصل می‌شوند.

۱- در جملات مرکب مستقل (Hauptsatz)، دو جمله مستقل که به تنهایی نیز معنا دارند، با حروف ربطی مانند und (و)، aber (اما)، oder (یا)، denn (چرا که) به هم متصل می‌شوند.

مثال‌:

Ich gehe einkaufen, und meine Schwester bleibt zu Hause.

(من به خرید می‌روم و خواهرم در خانه می‌ماند.)

اما در جملات مرکب وابسته (Nebensatz)، دو جمله‌ای که یکی از انها به تنهایی معنی ندارد با حروف ربطی مانند weil (چون)، dass (که)، obwohl (با اینکه)، wenn (اگر) به جمله اصلی متصل می‌شوند.

مثال‌:

– **Wenn du Lust hast, kannst du mit uns kommen.**

(اگر علاقه داری، می‌توانی با ما بیایی.)

بهترین منابع برای خودآموز گرامر زبان آلمانی

  • کتاب Hammer’s German Grammar and Usage
  • کتاب گرامر زبان آلمانی Schaum’s Outline of German Grammar
  • کتاب Wortschatz und Grammatik
  • کتاب گرامر زبان آلمانی Lehr- Und Ubungsbuch Der Deutschen Grammatik
  • کتاب A,B,C Grammatik
  • آلمانی آنلاین Schubert-Verlag-Online
  • کتاب Praxis Grammatik Deutsch als Fremdsprache
  • کتاب آموزش آلمانی Großes Übungsbuch Deutsch
اشتراک گذاری